#نامه_ای_به_دخترم سلام دختر گلم پرستش عزیزم روزت مبارک خوشکل 8 ساله من چه زود 8 ساله شدی؟انگار همین دیروز بود تمام دنیا به روم بسته بود .تمام کارهام گره خورده بود.هزار تا مشکل ریز ودرشت داشتم یک دفعه تو اون اوضاع زیارت امام رضا نصیبم شد .رفتم دلما گره زدم به پنجره فولادواز آقا خواستم زندگیما سر وسامون بده دستما بگیره اون روزا خیلی تنها بودم .وقتی از مشهد برگشتیم بعد از چند وقت فهمیدم باردار شدم با خودم گفتم تو این حال واحوال …. من از امام رضا خواسته بودم مشکلاتم کم بشه.!حالا بچه؟…… ولی وقتی تو به دنیا اومدی🌞انگار برکت به زندگیم اومد انگار تموم گره های تو در توی زندگیم باز شد:)تو با اون صورت کوچیک نارنجی…🙃اومدی وغصه های منا از خاطرم بردی.حالا وقتی با اون چادر سفید گل گلی کنارم وای می سی تا با هم نماز بخونیم چه آرامشی به قلب خستم می دی…!….وقتی یواشکی می ری برام چای می ریزی از شدت شادی چشمام خیس می شه…تو اومدی تا بهانه ای برای بودن باشی.حالا امام رضایی هستی منم باید مثل مادرش تورا فاطمه گونه تربیت کنم .. باید صبوری زینب رابهت آموز ش بدم .باید تو دامان پر مهر خودشون تربیت بشی ان شالله خود آقا توفیقم بده که شرمنده شون نباشم
14 مرداد 1396 توسط زهره قنبري دهكردي